آدریناآدرینا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه سن داره

آدرینا دختر آتیش مامان و بابا

دخترم و کار با لب تاپ

آدرینا جونم علاقه زیادی به کار با لب تاپ داره و هر وقت که روشن میشه سریع میاد تا باش بازی کنه و انقدر میزنه روی کلیبوردش که داغون میشه و با انگشتای کوچولوش میخواد کلیداشو دربیاره که فکر کنم کم کم موفق میشه، ولی نه فکر کنم کارای مهم تری داره که اینطوری باهاش کار میکنه. اینم چند تا عکس از دخترم در حال کار با کامپیوتر: ...
8 مرداد 1391

مهمونی دندونی آدرینا جونم

مامان و بابا خواستن خوشحالی خودشونو از دندونت با بقیه جشن بگیرن و تصمیم گرفتن یه مهمونی کوچولو برات بگیرن.  خلاصه اینکه همه کارهارو تنهایی کردیم از تزیینات گرفته تا آش و... شب قبلش با بابایی تا ساعت 3 بیدار بودیم و تزیینات درست میکردیم. فردا صبح هم با مامانجون بادکنک باد می کردیم .  بخاطر اینکه عمه فاطی نمی تونست بیاد خونمون ما رفتیم خونه مامانجون. آش هم اونجا درست کردیم که خیلی خوشمزه شده بود و با اینکه اولین باری بود که می پختیم همه دوست داشتن و تعریف کردن. کیک هم با عجله سفارش داده بودیم ولی خوشکل و خوشمزه بود.ژله ها هم کار عمه فرزانه بود که دستش درد نکنه. دست همه برای کادو ها درد نکنه خصوصا  مامانجون زهر...
2 مرداد 1391

11 ماهگیت مبارک عسل

*عسلم 11 ماهگیت با کلی سورپرایز مبارک باشه*     عزیز مامان یه ماهه دیگه گذشت، خدا رو شکر که پر از شادی و عشق بود و هر لحظه اش با تو شیرین و فراموش نشدنی. هر روز بیشتر ما رو از داشتنت مغرور و خوشحال میکنی. نمی دونی که من و بابایی دیوانه وار عاشقتیم و روز به روز به این دوست داشتن اضافه میشه.  امروز چند قدم چهاردست و پا جلو رفتی و برای اولین بار در حالی که خوابیده بودی از پشت نشستی. کارهایی که برای اولین بار انجام دادی با ورودت به 11 ماهگی بود که یه نشونه خیلی خوب از بزرگ شدنته. امیدوارم زندگیت پر از تازگی باشه. ...
2 مرداد 1391
1